دیکشنری
داستان آبیدیک
تنظیم عملکرد
english
1
computer
::
regulation
واژگان شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
تنظیم (کردن) متن نهایی سند یا لایحه قانونی
تنظیم آهنگ
تنظیم اسناد نقل و انتقال ملک
تنظیم بالا/پایین
تنظیم پذیر
تنظیم تصویر
تنظیم تکیهگاه گودى کمر
تنظیم خانواده
تنظیم دادخواست
تنظیم دقیق لگام
تنظیم راهبرد
تنظیم سازمان یافته
تنظیم سند انتقال
تنظیم شده در
تنظیم صورت دارایی
تنظیم عملکرد
تنظیم گاه تخت
تنظیم گاه شیب دار
تنظیم متن نهایی سند
تنظیم مجدد عملیات با استراتژی
تنظیم موالید
تنظیم موتور
تنظیم میدانی لگام تنظیم تقریبی
تنظیم هیجیان
تنظیم کردن
تنظیم کردن ـ تنظیم ـ ( تنظیم شدن
تنظیم کن
تنظیم کننده
تنظیم کننده سند
تنظیمات
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید